دل و قلم

متن مرتبط با «ویرانه نه آن است» در سایت دل و قلم نوشته شده است

انسانها :

  • دانه های درد :

  • تنهایی :

  • ای آنکه می آیی :

  • پروانه :

  • باغ پروانه :

  • اینجا کجاست ؟

  • سالهاست :

  • شاید نه برای آن چشمان :

  • معرفی داستان

  • کی می تپد مستانه دل ؟

  • غنچه های ریز انگشت می رویند بر درخت بازو می شوند مشتی بزرگ تا بگیرند از ناخدا ، پارو می خواهند برانند کشتی را به سوی جزیره های دور به سوی دشتهای سبز و بارانی به دیاری که می تراود از آن نور می خواهند, ...ادامه مطلب

  • داستان زندگی :

  • می بارد از آسمان ، هر شب ستاره زمین می سوزد ، در آتشِ بمب و طیاره نشسته بر تخت ، دادار آسمان می نگرد بر زخمها ، بر دلهای پاره نمی روید گندم در دشت کشیده خاک ، رنگ زرد بر رخساره اشرف مخلوقات ، از ازل بوده پَست می کُند زخمی ، عشق را با تفنگ و قداره از همان دم که کُشت ، هابیل را قابیل خون می چکد ، بر کام کودکان در گهواره می کِشد لهیب ، آتشِ خشم از دل نمی کند ترحم ، بر بزرگ و طفل شیرخواره چنین گشت دنیا ، آغاز و شد بزرگ گروهی هستند پیاده ، عده ای عزیز و سواره قدرتمندانِ ستمگر نشسته اند بر فرش می بارد خون ، به جای عطر از فواره این است قصۀ تلخ انسان داستان زندگی ، در مردابی بد قواره خشک شدن گلها در گلدان روایت مرگ ، از سده تا هزاره -------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • زمانه حریص :

  • آمد بهار ، رسید زمستان ، گذشت یک سال چشم ها بسته است ، زبانها گشته اند لال می جوشد سرکه ، به جای شراب در خُم می شود عشق ، در تابوت نفرت چال در آبی آسمان می نگرم بر سایه ها به جای شاهین ، کرکس گشوده است بال نیست ساکت ، فریاد می زند کودکِ دل نمی شود آرام ، با افسانۀ رستم و زال چقدر ، ثابت ایستاده چون دیوار زمان چه کسی می کند تفال ، می گشاید به شوق عشق فال ؟ آن کیست که می شورد و می شوراند زمین را ؟ می کند خرقۀ بهار بر تن ، فارغ از دنیای قیل و قال ؟ اینک ، گرگها چرا به جای سگ ها چوپانند ؟ شیر چرا نمی غُرد ، نمی سپرد به دست نسیم یال ؟ وه که چقدر تنگ است ، دلم از این زمانۀ حریص گرسنه ای که نمیشود سیر ، هرگز از ثروت و مال --------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • چگونه کند طلوع :

  • می نشیند اشک بر گونۀ باغ تا می کِشد پر بلبلِ زار نمی روید سَرو چون می سازند از ساقه هایش اینک چوبۀ دار اشکبار است رخسار زندگی بر تن دارد زخم از نیشهای مار نمی وزد باد دیگر در این گذر نمی دهند درختان بر شاخه ها بار نمی کند طلوع خورشیدی که می بیند , ...ادامه مطلب

  • ویرانه ها :

  • برای نوشتن نمی شوند قطار ، دیگر واژه ها وقت حملۀ کفتار هاست نمی چکند چرا ، ماشه ها هوا ، هوای گریستن است سرخ تراند از پیش ، اینک لاله ها ساقی مست است و نمی داند می ریزد خون به درون پیاله ها دل رمیده و اشک ، گشته آواره سرد است ، تنور عشق در خانه ها همهمه هاست ، از ذلتی که در راه است باران نمی بارد ، ابر میگیرد بهانه ها زمین خشکیده از غم نمی روید از دلِ خاک ، جوانه ها آسمان گشته خالی تر از پیش نمی شود گسترده در ، کرانه ها فلک اینک مشغول چه کاریست ؟ نمی گیرد چرا ، سراغی از ستاره ها و شاید می سازد زمینی دیگر که نمی بیند اشک را ، در نگاره ها گندیده این مرداب پیر نیست در بسترش ، از طغیان نشانه ها گلها همه پژمرده اند پر نمی کشند در هوایش ، پروانه ها دل بستیم به هدایت مرد چوپان گفتیم و سرودیم از اقتدارش فسانه ها اینک او نیست و مانده ایم تنها با قیل و قال زندگی در ، ویرانه ها -------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها