غنچه های ریز انگشت
می رویند بر درخت بازو
می شوند مشتی بزرگ
تا بگیرند از ناخدا ، پارو
می خواهند برانند کشتی را
به سوی جزیره های دور
به سوی دشتهای سبز و بارانی
به دیاری که می تراود از آن نور
می خواهند بسازند زندگی را
در مسیر وزش نسیم
بکارند دانۀ عشق ، در زمین
کنند عادلانه حیات را ، تقسیم
کِی می شود محقق این رویا ؟
نمی شود گل سرخ لگد مالِ چکمه ها
می روید در باغچه ، درخت اقاقی
می شود آزادی ، شعرِ تمام نغمه ها ؟
با نوازش دستهای مهربان وطن
کی از خواب بیدار می شود یتیم ؟
می نشیند شوق بر لبان کوچکش
می کُند خنده ، بی درد و بی بیم ؟
کِی میگیرد آرام ، قلم
مینویسد از عشق به جای درد
کِی می تپد مستانه دل ؟
می شود گرم در زمستان سرد ؟
-----------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
دل و قلم...برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 167