دل و قلم

متن مرتبط با «ویرانه دل» در سایت دل و قلم نوشته شده است

دلِ تنگ :

  • خلوت دل :

  • دل به که می سپاری :

  • دل :

  • کی می تپد مستانه دل ؟

  • غنچه های ریز انگشت می رویند بر درخت بازو می شوند مشتی بزرگ تا بگیرند از ناخدا ، پارو می خواهند برانند کشتی را به سوی جزیره های دور به سوی دشتهای سبز و بارانی به دیاری که می تراود از آن نور می خواهند, ...ادامه مطلب

  • دل و دلتنگی :

  • دلم تنگ است ، تنگ است برای همه دلتنگی ها ، رقصاندن بادبادک شادی و یک رنگی ها دلم تنگ است ، تنگ است برای رفتن به اردو ساختن آدم برفی شبهای زمستان ، شکستن گردو دلم تنگ است ، تنگِ شبهای بهار و ماه خریدن کیک تولد پوشیدن دستکش ، گذاشتن کلاه دلم تنگ است ، برای هرچه که بوده و نیست دویدن در کلاس گرفتنِ نمرۀ بیست دل است و گاه می گِریَد می زند دف ، گاه در بَرَش چَنگ است دل است و نغمه ها دارد کوچک است خانه ، جا برایش تَنگ است --------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • دل و قلم

  • تبلیغات جای پا : نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : پنج شنبه 25 خرداد 1396 مگذار دیگر ، پای بر جای پای من ترسم که شوی غرق در های های من   می رسد فردا از پس این غروب ، برنمی آید از هنجره صدایِ وای وای من   بر کمرکش ابر نوشته است باران مانده از تو چکه ها در جای جای من , ...ادامه مطلب

  • ویرانه ها :

  • برای نوشتن نمی شوند قطار ، دیگر واژه ها وقت حملۀ کفتار هاست نمی چکند چرا ، ماشه ها هوا ، هوای گریستن است سرخ تراند از پیش ، اینک لاله ها ساقی مست است و نمی داند می ریزد خون به درون پیاله ها دل رمیده و اشک ، گشته آواره سرد است ، تنور عشق در خانه ها همهمه هاست ، از ذلتی که در راه است باران نمی بارد ، ابر میگیرد بهانه ها زمین خشکیده از غم نمی روید از دلِ خاک ، جوانه ها آسمان گشته خالی تر از پیش نمی شود گسترده در ، کرانه ها فلک اینک مشغول چه کاریست ؟ نمی گیرد چرا ، سراغی از ستاره ها و شاید می سازد زمینی دیگر که نمی بیند اشک را ، در نگاره ها گندیده این مرداب پیر نیست در بسترش ، از طغیان نشانه ها گلها همه پژمرده اند پر نمی کشند در هوایش ، پروانه ها دل بستیم به هدایت مرد چوپان گفتیم و سرودیم از اقتدارش فسانه ها اینک او نیست و مانده ایم تنها با قیل و قال زندگی در ، ویرانه ها -------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • دل ِ خسته :

  • رهایت می کنم و خواهم رفت در یکی از این شبها که میرسند از پس غروب نمی کِشم پرده ای تاریک بر روی رویایت نمی کُنم بر جداره های دل زیبایت ، رسوب چشمانت نیست دیگر مشتاق دیدارم فردا روزیست که میشوم برایت فراموش می روم و این است آخرین حرفم می کُنم آرام اما مدام ، خود را برای تو خاموش می نشیند یادی از ایام گذشته بر دلم با تکه ای نگاه ، گَشتم در دریای عشقت شناور امان از این روزها که بودند ، دروغ نمیدانم چگونه ؟ دوست داشتنت را کردم باور؟ چگونه نشست خزان بر باغچه ام چگونه بُرید دلت از دل تنگم پیمان ؟ نگاهت پر کشید و نشست بر نگاه مشتاقی ندارم به خدای عشق من ، دیگر ایمان می روم از پیش تو ، می روم از دنیایت پر کرده ام عشقت را در گذشته هایم ، در مَشک می شود بغضت در گلویم فریاد می ریزد نامت بر گونه هایم ، در اشک فردا می رسد و خورشید می کند طلوع چشمان ناز تو در خواب اند و بسته اینجا اما خزان است و تندبادی سرد که می کند طوفان ، در این دل خسته ---------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • ویرانه

  • تمدن بر جای میگذارد عاقبت ویرانه ای ، رحم نمیکند بر من و بر تو ، بر درختان ، بر دانه ای ,ویرانه های مدور,ویرانه گلپا,ویرانه نه آن است,ویرانه های دروازه شرقی,ویرانه ده نازلی بالام,ویرانه عشق,ویرانه دل,ویرانه های جنگ جهانی دوم,ویرانه های ماچو پیکچو,ویرانه دل ماست که ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها