| | | | | نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : پنج شنبه 25 خرداد 1396 مگذار دیگر ، پای بر جای پای من ترسم که شوی غرق در های های من می رسد فردا از پس این غروب ، برنمی آید از هنجره صدایِ وای وای من بر کمرکش ابر نوشته است باران مانده از تو چکه ها در جای جای من --------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 1 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : یک شنبه 21 خرداد 1396 خوانده ام تو را در مه از اول ، از همیشه ، نوشته ام نامت را بر برگ ، بر سطح شیشه ، دیده ام تو را در آب تا موج ، تا اندیشه ، کنده ام عشقت را در کوه ، در ضرب تیشه ----------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 1 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 تو که می آیی ، باش مهربان ، با خود ، با من ، با رُستن . اینجا که می آیی ، باش با طراوت ، چون قلم ، چون بلبل ، چون گل . تو که می آیی ، باش گسترده ، در فکر ، در جان ، در جهان . ------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 2 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : جمعه 12 خرداد 1396 می شکفد از دلِ خاک ، رنگ ارغوان باد ، می کُند بازی با گلهای زعفران آب می شود ، زمستان در تابش خورشید می نهد شکوفۀ سرخ ، دختر بهار بر گیسوان می خواهم که وزی ، بر زاغه ها بهار نفوذِ زمستان را ، بر دلها کُنی مَهار بر خِرقۀ سیاه ، بپوشانی رنگ سبز ببارانی از ابرها ، باران عشق و افتخار می خواهم ، گلباران کُنی پستوهای سرد را بپاشی بر زمین ، بذرِ دلهای مرد را می خواهم ، که برگیری دستمالی از حریر کنی پاک از رخساره ، اشک و درد را دیریست دنیای من ، میکند خیالت را آرزو عدالت گوئی گم گشته ، در کفه های ترازو آه مظلوم ندارد توان ، تا رسد بر آسمان حرفی هم هست اگر ، از پول است و زور بازو کی میشکفد گلهای سرخت ، می زند نهالهایت جوانه ؟ کی می کنند پرواز ، پرستوهایت در حیاط خانه ؟ مهرت ای بهار ، کی میکند گذر از کوچه های ما ؟ کی میشوی همدم بوته های خشک ، بی حرف و بهانه ؟ --------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 3 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : دو شنبه 8 خرداد 1396 نزند مشت به صخره موجی که همه ، از کف دریاست ننهد تاج به سر ابری که غریوش از پسِ فرداست می کشد رنگ سحر بر دل شب عطر گل سرخ می رسد تا به کجا عشقی که صدایش از شب یلداست ------------------------------ با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 9 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : سه شنبه 2 خرداد 1396 دریای اشک داری مگر که می ریزد از چشمانت قطره ها و نمی شود کَم هست و نیستها مگر در توست که نه زشتی و نه زیبائی در وجودت نمی شود جَم مگر غصه چه دیده در تو که چو آهن کرده عَلَم قدش را و نمیشود خَم چه نغمه ای پیچیده در بغضت که برمیکشی فریاد و صدایت نمی شود بَم زندگی چه کرده است با تو که نه درد و نه مرگ برایت نمی شود غَم ----------------------------------- بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 2 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396 چه از نزدیک ، چه از دور ، دیدنی نیست ، آن تَرَک ، که نشسته بر دِل چه با فریاد ، چه در سکوت ، جمع نمی شود ، اشکی که گشته ، در رخسار وِل ----------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 5 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : پنج شنبه 21 ارديبهشت 1396 برگی که نشست بر دست خزان رها میگردد خسته در باد سقوطش از اوج میشود آغاز می رود از خاطره ، پرمیکشد از یاد چیست راز تلخی خزان که میسازد ؟ از رخسارش چهره ای سرد در کجا نقش شده تصویر این بازی که می آویزد ؟ اشک به چشمان پر درد نامی هست در پسِ این ماجرا نَفَسی که میشود گرم ، از سردی خزان جغدی که میکند لانه در اندوه شهابی که در آسمان ، می شود روان می دانم ، این توئی که میریزی آب بر چرخۀ بیمار آسیاب می نشانی بذر اندوه بر دل می کشی ابر بر رخسار آفتاب این توئی ، که میکنی غروب را سرخ می فرستی از آسمان فرشته مرگ می پیچی بر هم طومار زندگی را نمی کنی رحم بر غنچه ها ، بر برگ بگو چه میشود نصیب تو از گریاندن بازی خزان چگونه دلت را می کند آرام ؟ فردا ، چگونه به دست تو میشود ویران در کدامین زندان ؟ عشق را میکنی رام ؟ ------------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 6 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1396 ساز چه شد می گرید زخمه در گیتار غنچه چه شد نای چه شد بهار کجاست سرد است دست زمستان باغچه چه شد پای چه شد فریاد نمی کشد باران بر مزار خاک کوچه چه شد های چه شد شکسته تُنگ جان می دهد ماهی بر زمین طاقچه چه شد جای چه شد -------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 3 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : چهار شنبه 13 ارديبهشت 1396 می نشیند اشک بر گونۀ باغ تا می کِشد پر بلبلِ زار نمی روید سَرو چون می سازند از ساقه هایش اینک چوبۀ دار اشکبار است رخسار زندگی بر تن دارد زخم از نیشهای مار نمی وزد باد دیگر در این گذر نمی دهند درختان بر شاخه ها بار نمی کند طلوع خورشیدی که می بیند به وقت پگاه آتش در خرمن یار زرد گشته برگ روی شاخه ها نیست دل را با عشق دیگر کار ---------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار تعداد بازدید از این مطلب: 4 | امتیاز مطلب : 0 | تعداد امتیازدهندگان : 0 | مجموع امتیاز : 0 صفحه قبل 2 3 4 5 6 7 8 9 10 ... 15 صفحه بعد .This Template By : Theme-Designer.Com ::. | | | | | | دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 156 تاريخ : شنبه 27 خرداد 1396 ساعت: 21:15