تو ، چه کردی با من
آن شب که به خیالم ، راهت بود
چگونه کردی خانه در قلبم
تا ساختم از دقایق ، برایت سرود
تو ، چه خواندی که نشست
چون شبنم ، بر گل سرخ رویایم
از کدامین رود ، گشتی روان
که ریختی بر حلقم و ، گَشتی همه دنیایم
نشاندی آتش ، بر خرمن و بر جانم
من برایت از شعله ، خانه ها ساختم
سوختم ، اما نکردم هرگز گلایه
به پیشوازت ، فرشی از دل و جان انداختم
چون شکفتم در بستر رویایت
فریاد زنان کردی از خواب بیدارم
آخر این چه رسمی بود از تو
که دهی درمان و کنی بیمارم
آمدی ، افسوس که نماندی و رفتی
من ماندم و یک قلب سوخته
عشقی که آه شد و پاشید بر دشت
من بودم و چشمانی ، بر افق دوخته
---------------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
دل و قلم...برچسب : رسم زمانه,رسم زمونه رسول نجفیان,رسم زمانه این است, نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 147