دل و قلم

متن مرتبط با «زندگي مني تو» در سایت دل و قلم نوشته شده است

با تو هستم :

  • به سوی تو :

  • من و تو :

  • توسن :

  • نام تو :

  • پرستو :

  • رد دست تو :

  • تو :

  • می توان :

  • زندگی را میتوان فشرد ، در سفر در طعم گرم قرص نان ، در خاک در عطر یک دشت باران زده زندگی را میتوان فریفت ، در نُت در نغمۀ ساحرانۀ سه تار ، در دل در عکس یک شب ماه زده زندگی را میتوان فروخت ، در سبد در زیبائی گلهای وحشی ، در اشک در تقدیر یک ناقوس زنگ زده ----------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار, ...ادامه مطلب

  • تو که می آیی :

  • تبلیغات تو که می آیی : نویسنده : بردیا امین افشار تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 تو که می آیی ، باش مهربان ، با خود ، با من ، با رُستن .   اینجا که می آیی ، باش با طراوت ، چون قلم ، چون بلبل ، چون گل .    تو که می آیی ، باش گسترده ، در فکر ، در جان ، در جهان . -------, ...ادامه مطلب

  • تو بگو :

  • می پاشم ابر را بر رخسار خورشید تا شود رقیق ، تابش سوزانش می زنم رنگ سبز بر جنگل تا رسد به انتها ، فصل برگ ریزانش می نهم پای بر روی جاده تا بماند قصۀ سفر باقی می خورم از جام ، جرعه ای می تا بگویند از شراب و از ساقی می مالم رنگ سرخ بر گُل تا از گُلِ , ...ادامه مطلب

  • تو و من

  • تو ومن

  • با تو :

  • با تو تمام میشود عشق و شور و مستی می آکند آسمان را عطر زندگی ، شوق هستی با تو به پا می شود مشت افتاده بر زمین نمی شود خسته از رفتن دلی که غلطیده بر روی مین با تو رها می شود عاشق زنجیر در زندان نمی کُند دمی توقف چکشی که می خورد بر سندان با تو صدا می شود بغض پیچیده در گلو پرنده نمی ترسد از تیر می ش, ...ادامه مطلب

  • تو و من :

  • تو کشیدی عکسم را در سایه تو نوشتی بر سطح مرداب ، نامم را خار رویاندی به زیر پایم در جاده نگذاشتی کنم آباد ، بامم را من نه آن کوهم ، استوار در جنگل که شوم خانه برای یک طوفان و نه چشمه ای جوشیده از زمین که کنم تشنگییت را درمان من همان آهم ، که بر میکشی به هنگام بغض از گلویت عطر لاله های خیس در صحرا که نمی وزند ، دیگر به سویت من نه آن بادبانم که رقصان است در باد و نه آن شاهین که می رسد به خورشید من نه آن غروبم که می گریاند دشت را و نه آن تختی که نشست بر آن جمشید من فقط رهگذری دل خونم رهگذری که میخورد از دست تو سیلی قطره ای ناچیز در کف دریا که گم گشته در رنگ ، در چرک نیلی نَفَسم میشمرد ثانیه هایت را به رخم نیست رنگهای زیبای یک طاووس خُشکم مکن در تابش سوزان خورشیدت ول کن و بگذر ، بگذر از من و بگذر از این کابوس ------------------------------------------------ با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها