تو که می آیی ،
باش مهربان ،
با خود ،
با من ،
با رُستن .
اینجا که می آیی ،
باش با طراوت ،
چون قلم ،
چون بلبل ،
چون گل .
تو که می آیی ،
باش گسترده ،
در فکر ،
در جان ،
در جهان .
-------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تبلیغات
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : سه شنبه 16 خرداد 1396
تو که می آیی ،
باش مهربان ،
با خود ،
با من ،
با رُستن .
اینجا که می آیی ،
باش با طراوت ،
چون قلم ،
چون بلبل ،
چون گل .
تو که می آیی ،
باش گسترده ،
در فکر ،
در جان ،
در جهان .
-------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 2
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : جمعه 12 خرداد 1396
می شکفد از دلِ خاک ، رنگ ارغوان
باد ، می کُند بازی با گلهای زعفران
آب می شود ، زمستان در تابش خورشید
می نهد شکوفۀ سرخ ، دختر بهار بر گیسوان
می خواهم که وزی ، بر زاغه ها بهار
نفوذِ زمستان را ، بر دلها کُنی مَهار
بر خِرقۀ سیاه ، بپوشانی رنگ سبز
ببارانی از ابرها ، باران عشق و افتخار
می خواهم ، گلباران کُنی پستوهای سرد را
بپاشی بر زمین ، بذرِ دلهای مرد را
می خواهم ، که برگیری دستمالی از حریر
کنی پاک از رخساره ، اشک و درد را
دیریست دنیای من ، میکند خیالت را آرزو
عدالت گوئی گم گشته ، در کفه های ترازو
آه مظلوم ندارد توان ، تا رسد بر آسمان
حرفی هم هست اگر ، از پول است و زور بازو
کی میشکفد گلهای سرخت ، می زند نهالهایت جوانه ؟
کی می کنند پرواز ، پرستوهایت در حیاط خانه ؟
مهرت ای بهار ، کی میکند گذر از کوچه های ما ؟
کی میشوی همدم بوته های خشک ، بی حرف و بهانه ؟
---------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 2
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : دو شنبه 8 خرداد 1396
نزند مشت به صخره
موجی که همه ،
از کف دریاست
ننهد تاج به سر
ابری که غریوش
از پسِ فرداست
می کشد رنگ سحر
بر دل شب
عطر گل سرخ
می رسد تا به کجا
عشقی که صدایش
از شب یلداست
------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 9
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : سه شنبه 2 خرداد 1396
دریای اشک داری مگر
که می ریزد از چشمانت
قطره ها و نمی شود کَم
هست و نیستها مگر در توست
که نه زشتی و نه زیبائی
در وجودت نمی شود جَم
مگر غصه چه دیده در تو
که چو آهن کرده عَلَم
قدش را و نمیشود خَم
چه نغمه ای پیچیده در بغضت
که برمیکشی فریاد و
صدایت نمی شود بَم
زندگی چه کرده است با تو
که نه درد و نه مرگ
برایت نمی شود غَم
-----------------------------------
بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 2
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : پنج شنبه 28 ارديبهشت 1396
چه از نزدیک ،
چه از دور ،
دیدنی نیست ،
آن تَرَک ،
که نشسته بر دِل
چه با فریاد ،
چه در سکوت ،
جمع نمی شود ،
اشکی که گشته ،
در رخسار وِل
-----------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 5
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : پنج شنبه 21 ارديبهشت 1396
برگی که نشست بر دست خزان
رها میگردد خسته در باد
سقوطش از اوج میشود آغاز
می رود از خاطره ، پرمیکشد از یاد
چیست راز تلخی خزان
که میسازد ؟ از رخسارش چهره ای سرد
در کجا نقش شده تصویر این بازی
که می آویزد ؟ اشک به چشمان پر درد
نامی هست در پسِ این ماجرا
نَفَسی که میشود گرم ، از سردی خزان
جغدی که میکند لانه در اندوه
شهابی که در آسمان ، می شود روان
می دانم ، این توئی که میریزی
آب بر چرخۀ بیمار آسیاب
می نشانی بذر اندوه بر دل
می کشی ابر بر رخسار آفتاب
این توئی ، که میکنی غروب را سرخ
می فرستی از آسمان فرشته مرگ
می پیچی بر هم طومار زندگی را
نمی کنی رحم بر غنچه ها ، بر برگ
بگو چه میشود نصیب تو از گریاندن
بازی خزان چگونه دلت را می کند آرام ؟
فردا ، چگونه به دست تو میشود ویران
در کدامین زندان ؟ عشق را میکنی رام ؟
-------------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 6
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : یک شنبه 17 ارديبهشت 1396
ساز چه شد
می گرید زخمه در گیتار
غنچه چه شد
نای چه شد
بهار کجاست
سرد است دست زمستان
باغچه چه شد
پای چه شد
فریاد نمی کشد
باران بر مزار خاک
کوچه چه شد
های چه شد
شکسته تُنگ
جان می دهد ماهی بر زمین
طاقچه چه شد
جای چه شد
--------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 3
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : چهار شنبه 13 ارديبهشت 1396
می نشیند اشک
بر گونۀ باغ
تا می کِشد پر
بلبلِ زار
نمی روید سَرو
چون می سازند
از ساقه هایش
اینک چوبۀ دار
اشکبار است
رخسار زندگی
بر تن دارد زخم
از نیشهای مار
نمی وزد باد
دیگر در این گذر
نمی دهند درختان
بر شاخه ها بار
نمی کند طلوع
خورشیدی که می بیند
به وقت پگاه
آتش در خرمن یار
زرد گشته
برگ روی شاخه ها
نیست دل را
با عشق دیگر کار
----------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 4
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : سه شنبه 5 ارديبهشت 1396
می پاشم ابر را بر رخسار خورشید
تا شود رقیق ، تابش سوزانش
می زنم رنگ سبز بر جنگل
تا رسد به انتها ، فصل برگ ریزانش
می نهم پای بر روی جاده
تا بماند قصۀ سفر باقی
می خورم از جام ، جرعه ای می
تا بگویند از شراب و از ساقی
می مالم رنگ سرخ بر گُل
تا از گُلِ سرخ شود ، آکنده دنیا
می کشم بر برکه ها عکس ماهی
تا جهان باشد ، تهی از پرگار و گونیا
می بارانم از آسمان باران
تا شود جاری ، رودخانه در کویر
می گویم از ننگ و از دروغ
تا خسته شود ، دهان پر ز تزویر
تو بگو ، بگو که چه کنم با تو
تا گشائی چشم خوابت بر من
آئی از تخت قدرتت پائین
بسازی جهانی خرم و امن
----------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 2
نویسنده : بردیا امین افشار
تاریخ : چهار شنبه 30 فروردين 1396
می لغزد در هوا ،
برگی که می افتد بر زمین
آسمان هم هست لیز ،
فصل خنده و اشک است
می کنند هیاهو رنگها
زیر باران ، در سرخی پائیز
-----------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
تعداد بازدید از این مطلب: 4
صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 ... 15 صفحه بعد
برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 156