جادو :

ساخت وبلاگ

به دنبال چوبی روانم از جنس جادو

که نوشاندم شراب و کند مستم

شَرَر زند بر دل و هم بر جان

بارها بمیراند و یک بار ، کُند هستم

می خواهم که بر کِشد

نقشی بر باغچه ام از رُزی سیاه

ویران سازد همه دیوارها را

بچیند مرزی نو ، اما از گل و گیاه

می خواهم که تکاند با شدت لحاف شب را

تا تاریکی ریزد از رخسارش بر زمین

بسازد از شب رویائی به شفافی رود

تا بتابد مهتاب ، در هر سرزمین

می خواهم که روان سازد چشمه ای

آبش دارو و سنگش از جنس طلا

می خواهم که کُند عدل را گسترده در زمین

تا دور شود از تنهای زخمی ، رنج و بلا

می خواهم که روی نماید به سوی کویر

بسازد پُشته های ابر رادر آسمان

زَند جرقه ای و روشن کند برقی

خروشاند رعد را ، تا ببارند دانه های باران

می خواهم جادو کند چشمها را

تا خیس شوند وقتی که می بیینند زشتی

محبت را کُند آکنده در دلها

تا نگویند لبها ، کلامی با درشتی

می جویم اما نمی یابم چوبم را

نیست ، نه در آشکار ، نه در پسِ پرده

این گلستان ، گشته خشک و پژمرده

نه می آکند عطر ، نه می پراکند گرده

--------------------------------------------------

با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار

دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 163 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 14:13