مرگ یک شاعر :

ساخت وبلاگ

می کِشم به سوی خیالت پر

نیست فریاد و آشوب ، در دلم اندک

می بایست ، برساند پیامت را باد

در لب خاموش ، یا چشم گریان قاصدک

جاده می یابد امتداد و می رسد به افق

شقایق تندر می گردد و می درخشد در آسمان

بغض حلقه میزند در چشم ستاره

می غلطد اشک ، بر روی رنگین کمان

چه کسی دوباره خواهد ساخت

بر روی کاغذ سفید ، خانه ای از جنس آب

با مرگ تو چه کسی اوج میگیرد

از روی زمین تا ورای زمان ، با پر عقاب

می نشیند ماتم بر تن حروف

چه کسی رام میکند کلام را بر تن قلم

دریای شعر را نیست دیگر قایقی

در کوچه های عشق ، نمیزند کسی قدم

نیست چشمهایت که کُنَد افسون

شاپرک را برای سوختن در آتش شمع

یا بسازد سرود دل بریدن را

برای خسته ای که تنهاست ، در میان جمع

خشک می شود قطره قطره جویبار

آشفته اند رنگها ، در جلد پائیز

نشسته بر زمین و می گرید قهرمان

توانش نیست تا کند با ستم ، ستیز

مانده اما از تو یک لبخند

می درخشد چون تبسم بر لبهای ماه

می بارد از پس ابر بر زمین خشک

می سازد برای بغض یک غریبه ، راه

نیستی و جاریست خون تو در رگهای شعر

می شود از لب شعر تو یک بوسه برگرفت

با نگاه تو به غمها نگریست

می شود عشق را ، با یاد تو از سر گرفت

-----------------------------------------------------------

با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار

دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 172 تاريخ : چهارشنبه 11 اسفند 1395 ساعت: 14:13