با تو تمام می شود ، تمام نا تمام من
قصه ها و اشکها ، می رسند به انتها
قدم به قدم ، روان می شود زمان
آب می شود ، قلبِ سنگِ اژدها
با تو به پا می شود ، تمام نا به پای من
می رقصد شقایق ، در فلوت باران
می کُند خاک به پا ، سرمۀ نسیمِ عشق
می شکفد غنچه ، بر چوب خیزران
با تو به جا می شود ، تمام نا به جای من
می شود ویران ، پستوی سرد خانه
می خواند سرود ، بلبل آزاد در دشت
می دمد ماه نو ، در انبوه باغ پروانه
با تو صدا می شود ، تمام نا صدای من
می کَنَد از دست ، می بُرد از پا زنجیر
نمی ایستد یک دم ، اشک شوق در چشم
می نهد مرهم ، بر جای زخم کهنۀ تیر
با تو خدا می شود ، تمام نا خدای من
می زند تنبور، در ظهرِ لُختِ سایه
می دوزد چشم ، بر بازی باد با ابر
از رنگین کمان ، از شبنم می فرستد آیه
با تو تمام می شود ، نمی شود اما چرا
هستی تو ، همه فارغ از لحظه های من
گذرت نیست ، این جا همه خالی از تو است
نمی سپاری دل ، نمی دهی به آرزوها دیگر تن
----------------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
دل و قلم...برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 153