تو همان اسمی :

ساخت وبلاگ

می تپد دلم ، میلرزد همه پود تنم

وقتی زنگ در ، میکند صدا

با چشمانی منتظر می گشایمش

پشت در نشانی نیست ، اما از تو پیدا

می ریزد همه تنهائی ، بر قلب خسته ام

نیستی و خواهم کرد صبر ، من بازهم

تا تو آئی و دوزم به نگاهت چشم

می جویمت تو را در اشکهایم ، در غم

کیستی که کرده ای مرا مجنون خود

نمی شوم رها ، از نام و از یادت

گرچه ندیده ام تو را هرگز

به وجود تو اما ، کرده ام عادت

شاید که تو حس یک پرنده باشی

که می خواند نامت را ، با آواز در قفس

یا شاید اشک یک زندانی

که در هوای آزادی ، می کشد نفس

تو همان نسیم بهار نیستی

که می وزد بر کوهساران ، بر دَمن

موج می زند ، در قطره ها در برکه

می کشد دست نوازش ، بر گیسوی چمن

تو همان احساس زیبای رسیدنی

که پر می شود ، در آغوش یک مادر

لبهای گرم و تفدیدۀ کویر

که می خندد ، با شنیدن صدای تُندر

تو همان اسمی که نقش شده بر دلها

فریادت می زنند در کُنج پس کوچه ها ، خوشبختی

دیریست که محوی از لبهای دنیایم

نیستی در اشکها ، در لبخند ، در راحت و در سختی

-----------------------------------------------------------------

با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار

دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 154 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 5:12