کاش می شد به رخسار آسمان دست کشید
بردل تاریک شب ، نقشی ز رنگ سبز کشید
کاش فریاد داشت توان ، تا سازد خانه ای
یا که برکاغذ سَحَر ، نویسد از خود افسانه ای
کاش اشک نمی چکید از گونه بر روی خاک
یا که با حریری سرخ ، می شد دیده گانش پاک
کاش سرب نبود ، سفیری برای مرگ
یا که فرونمی رفت ، بی مهابا بر قلب گلبرگ
کاش امید پر نمی کشید بی رمق از دلها
یا که در اعماق شب ، نمی زد قدم با وِلها
کاش عشق نمی گشت ، اسیر دست تشویش
یا که نمی شد پنهان ، در کُنجِ خورجینِ درویش
کاش می شد نگفت ، هرگز سخن از کاش
یا که می کرد پرنده ، برای رهائی تلاش
------------------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
دل و قلم...برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 165