فردا می رسد آرام ز راه
می شوم خالی ، با کشیدنِ های وآه
شاید که امشب گذر کند ستاره
بدرخشد امید ، در زیر نور ماه
شاید که فردا روزی دگر باشد
بگوید حرف تازه ای زمان
بروید از دل خار ، گل سرخ
بدمد از دل شب ، رنگین کمان
شاید که در کویر ، جاری شود دریا
پاک شود غبار ، از صورت خاک
خندان شود در غروب ، لبهای اشک
خون ریخته بر زمین ، شود روزی پاک
نمی شود دل برای یک شاید شاد
نمی نشیند در قلب عاشق دیگر تیر
بانگ میکشد از آسمان ، رعد
نمی دهد دل ، به حرفهای مرد پیر
تا به کی ، اینچنین می چرخد دنیا ؟
چه کسی میکند ، بر فشار گلو تدبیر ؟
می نشیند بر چشم ، گذر خواب چرا ؟
کی می شود همه رویاها ، روزی تعبیر ؟
بر دلم نیست دیگر معمائی
همه عالم گشته بر من آشکار
نیستم بیش از یک ذرۀ ناچیز
برای شکارچی دهر ، بیش از یک شکار
-------------------------------------------------------
با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار
دل و قلم...برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 125