فردائی دیگر :

ساخت وبلاگ

باز گشودم چشم

باز بودم در کنجی خلوت

تشنگی می چرخید در گلویم

حِسَم ، خالی بود از طراوت

تا بودم و بود

مرا دنیا همین بود

می فشرد غم ، پنجه بر جانم

همیشه آه در کمین بود

آنقدر دوخته بودم چشم

بر قد و قامت فردا

که خسته بود دیدگانم از دیدن

از غروب ، از تماشای شب یلدا

مگر فردا چه روزی بود ؟

چه می کرد برایم از پسِ امروز

چگونه می گشتم شاد و خوشبخت ؟

چه میساخت در خرابه های دیروز ؟

فردا طراوت باران بود

بوی خاک خیس در زیر رنگین کمان

عطر کوچه باغهای خاکی

فردا رقص ابر بود در آسمان

فردا غنچه ای بود که می شکُفت

مادری که میکرد ، کوچه را جارو

فردا نسیم بود که می وزید بر گلدان

خدائی که میزد ، در دریای غم پارو

-------------------------------------------------

با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار

دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 212 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51