بر نخواهم چید :

ساخت وبلاگ

می خلد تیغ جفایت قلبم را

چه بگویم از تو و بغضت با خدایم ؟

می خواهم که بگیرد از من جان

نیست بر درد هجر تو هیچ ، دوایم

می کرد بستر سردم را یاد تو گرم

چه شد که عصیان کردی و دادی سزایم ؟

جرقۀ عشقت شد آتش و برکشید لهیب

آنچنان سهمگین که گشت ، روشن فضایم

منکه بودم ، عاشق و حزین و افتاده

چه شد که پیچید کابوس غم در هوایم ؟

جمع شد بغض یاد تو در گلو

شد فرو چون شمشیر، در عمق صدایم

با غمت خواندم و با یادت سوختم

بر آتشت پاشیدم قطره قطره از صفایم

نگهت نشست آسان بر نگاهی دیگر

وه که چه اندک بود ، در پیش تو بهایم

نشسته است یادت در برم چون جان

نمی خواهم از زمین و از گردون شفایم

برنخواهم کند از خاطر تو هرگز چشم

برنخواهم چید غنچه های غم از نوایم

-----------------------------------------

با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار

دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51